📖 #معرفی_کتاب

📚 قسمت هایی از رمان "ناتمامی" :

"بیشتر آدم هایی را که می شناسم تحمل یک آدم سرزنده را ندارند. کسی که سرزندگی اش به تو یادآوری کند که مرده ای، یا در حال مردنی. وقتی خیالشان راحت بشود از این که فلج یک گوشه افتادی دیگر کاری به کارت ندارند، مثل قهمرمان بوکسی که یک مشت خورده به گردنش و حالا دیگر نمی تواند کسی را گوشه رینگ گیر بیندازد. فلج شده. حالا همه یک آخی کشیده می گویند و ته دلشان خیال شان راحت است که دوتا مشت زنده که کوبیده می شد به صورت روزگار، فلج شده."

"تهران همه را می بلعد. بدی اش این است که نه هضم می کند و نه پس می دهد. هرکس را در خودش آنقدر می گنداند که همان جا توی خودش تجزیه بشود و کارش تمام شود."
.
"این گوشه از دنیا حادثه زیاد و آدم دم دست ترین موجود زنده است. بنابراین حادثه باید خیلی بزرگ باشد وگرنه آب از آب تکان نمی خورد!"
.
"کولی ها آدم هایی کاملا معمولی هستند که در موقعیت نامعمولی گیر افتاده اند. به نظر لیان. برای همین است که دست به کارهایی می زنند که نامعمول بنظر می رسد."
.
"عادت به نامعمول معمولی شده، چه طور امکان تحقق معمولی ترین چیزها را ناممکن می سازد؛ عادت می کنی به هر چه پیش آید.
نامعمول معمول شده باعث می شود دیگر هیچوقت، چیز بیشتری از زندگی و روزگارت نخواهی؛ هرچه پیش آید خوش آید."
.
"مثل فرماندهان دلاوری که وقتی جنگ تمام می شود و باهمان منطق ایستادن در برابر شرارت، بر می گردند به متن زندگی، می بینند آنچه پشت سرشان بوده و آنها بخاطرش می جنگیدند، از آنچه به عنوان دشمن رو به روی شان بوده، شرورتر است. حتم دارم روزی آرزو می کنند ای کاش در میدان جنگ کارشان تمام شده بود، وقتی می بینند دیگر نمی توانند مقاومت کنند و دارند می شوند بخشی از آنچه در برابرش می جنگیدند؛ تکه از اهریمن."
.
"اگر کاری از دست این جمله ها بر می آمد، صبح تا شب تکرارشان می کردم شاید حداقل اتفاقی برای خودم می افتاد. اصلا اتفاقی می افتاد. هراتفاقی که شده. همه چیز دچار بی اتفاقی شده. دچار آب از آب تکان نخوردن."
❇❇❇

🔖 با معرفی کتاب #خانه‌ایرانی‌دروازه‌غار همراه باشید تا کتاب هاییکه در زمینه های مختلف اجتماعی نوشته شده اند را بشناسید و اگر کتابی در زمینه های مختلف دارید, میتوانید به کتابخانه دروازه غار اهدا کنید.

☎️راه های تماس با خانه ایرانی دروازه غار:
09396007178
021-55168401

کانال تلگرام:
🔻🔻🔻🔻
🏡 @darvazeghar