تئاتر به پایان رسید. بروشوری ما بین همهٔ تماشاچیان پخش شد. رو بروشور که عکس یک برگهٔ امتحانی دیده میشد، نوشته شده بود: «گناه کودکان چیست؟» بچههای تئاتر میگفتند پاسخ این امتحان یکسؤالی را بدهید. اما من قادر به این کار نبودم. و تنها امتحان زندگیام بود که در آن هیچ نمرهای نمیگرفتم. «گناه کودکان چیست؟» چه کسی پاسخ این سوال را میداند؟ آیا کودکان گناهی دارند و ما نمیدانیم؟ آیا چشمان گریان فاطمه که بر روی صحنه بیداد میکند میتواند گناهی داشته باشد؟! یا دستان گرهخوردهٔ پرستو در میان آن پارچهٔ زنجیروار میتواند کسی را آزار دهد؟! یوسف بارها فریاد میزند: «استغفرالله. این سخنان یک کافر است و تو باید مؤمن باشی تا به بهشت بروی.» اما یوسف کودکی است که نه معنی کلمهٔ استغفرالله را میداند و نه انسانها را کافر میخواند. او روی صحنه با تمام وجود میایستد. و نام خدا را با زبان کودکانهاش فریاد میکشد تا صدای فریاد کودکانی باشد که هر روز در رؤیای بهشت به اجبار پذیرای مرگاند و شوق دیدار پدر و مادرهایشان را دارند. ابراهیم و یعقوب جمشید و حسین و فردین کوچولوی معصوم هم کودکان این دیارند. روی صحنه محکم میایستند و فریادِ صداهای ناشنیده میشوند.
🔸🔸🔸
برای خرید بلیت تئاتر معلم به سایت تیوال مراجعه کنید👇
tiw.al/moalem