🔹 توی خانه هنر نشسته ام. نیما از حیاط می آید و رو به همه می گوید: "بچه ها یه نفر آلمانی توی حیاط نشسته. کی میتونه در مورد جمعیت براش توضیح بده؟" من داوطلب می شوم. داخل حیاط می روم و سر صحبت را با مرد میانسالی که بعدا می گوید معلم است باز می کنم.
- سلام. اسمت چیه؟
- من جو هستم. توی آلمان معلم هستم. میتونی در مورد اینجا بهم توضیح بدی؟
- بله حتما. این مجموعه یه NGO هست که برای کودکان کار فعالیت میکنه. البته خب هم برای کودکان کار هست و هم کودکانی که از نظر مالی و شرایط خانوادگی در شرایط مساعدی نیستن.
🔹 در مورد فعالیت های مختلف جمعیت مثل ثبت نام کودکان در مدارس، برنامه های ورزشی، فرهنگی و هنری مثل تاتر و موسیقی و برنامه اشتغال برای مادران برای خارج کردن کودکان از چرخه کار توضیح میدم. توضیحات را با هیجان زیاد گوش می کند. بحث به سمت کودکان افغان می رود و به او می گویم که بخشی از کودکان مورد حمایت جمعیت از مهاجران افغان هستند و حالا نوبت اوست که در مورد وضعیت کودکان افغان در اروپا و بخصوص آلمان توضیح دهد:
- خانواده های افغان که توی دو سال گذشته اومدن آلمان، شرایط خوبی ندارن. به اونا اجازه ی کار داده نمیشه. واسه همین برای امرار معاش مجبورن یا دزدی کنن یا حتی به مسایل جنسی روی بیارن. دولت اصلا بهشون کار نمیده. بچه هاشون هم اجازه ی درس خوندن ندارن. بچه هاشون رو از توی کلاس بیرون میکشن. واقعا در شرایط بدی هستن.
- خب اگه اینطوره چرا اجازه دادن وارد اروپا بشن؟
- (نگاه توام با تعجب و بدون پاسخ)
- خب نمیتونن وارد سایر کشورها بشن و اونجا کار کنن؟
- وضع اونا تو کل اروپا همینه. اگه وارد کشور دیگه ای بشن، دوباره اونا رو به کشور اول برمیگردونن. شرایط خیلی سختی دارن.
🔹 با جو در مورد مسایل مختلف صحبت می کنیم. گفتگو تمام می شود و از هم خداحافظی می کنیم. امروز به این فکر می کنم که جنگ خانمانسوز افغانستان و درگیری و کشمکش در این کشور، آوارگی به پهنای کل جهان برای این قوم رقم زده است؛ از ایران گرفته که گاه با نگاه های تحقیرآمیز بر این جماعت و کودکانشان رفتار می کنیم تا اروپا که با داعیه ی حمایت از انسانهای درگیر جنگ اجازه ی ورود آنها به کشورهایشان را داد و حالا از ابتدایی ترین حقوق انسانی محرومشان می کند. آسمان خدا برای آوارگان افغان همه جا یک رنگ است!
goo.gl/7Xwukh
〰〰〰〰〰〰〰
🆔 @imamalisociety