"برای علیرضا تاجیکی و هزاران همچو او"


🔺 دو سال پیش قرار بود تا برای "طرح طفلان" جمعیت امام علی مطلبی بنویسم. در طرح طفلان برای نوجوانانی که زیر هیجده سال مرتکب قتل شده اند پیگیری برای گرفتن بخشش از خانواده ی مقتول انجام می شود. قرار بود با پسری تماس بگیرم که در یک نزاع، چاقویی به پای دوستش زده بود و همین ضربه باعث خونریزی داخلی و مرگ او شده بود. ضربه ای که در محلات حاشیه در دعواهای خیابانی بسیار دیده می شود و کودکان و نوجوانان به دیدن صحنه هایی از این دست عادت کرده اند. با پسرک تماس گرفتم. تُن صدای بچگانه ی او که به تازگی بخشش گرفته و از قصاص رهایی یافته بود، بعد از دو سال هنوز تکانم می دهد. آیا به راستی ما، قانون ما و جامعه ی ما می خواست این صدا را که هنوز عدم بلوغ در آن از پشت تلفن هم هویداست خاموش کند؟ به جرم کم کاری خودمان و آنچه عدم آموزشها در سیستم رسمی و جامعه ی خشن اطرافش به او آموخته است؟


🔺 صبح امروز صدای نوجوان دیگری خاموش شد. عده ای خواهند گفت جرمش سنگین بود و باید اعدام می شد. حتی اگر جرمش سنگین بوده باشد او حاصل خود ماست؛ حاصل زمانی که گروهی را دیدیم که برای کودکان و نوجوانانِ به حالِ خود رهاشده در حاشیه شهرها، فعالیت می کرد و ما گفتیم:"ببخشید من وقت کمک کردن ندارم. جمعه ها باید به استخر بروم!". او حاصل خود ماست؛ زمانی که در خیابان ماشینی از پشت به ماشینمان زد و به خاطر ضربه ای به یک آهن بی جان، چنان فحش و فحشکاری کردیم و خشونت را به او آموختیم که آن را امری طبیعی یافت. او حاصل خود ماست؛ وقتی که در فقر و تنگنا شب را به روز می رساند و روز را به شب و با دیدن هر عابری گمان می کرد شاید او حالش را دریابد و فرشته ی نجاتش شود ولی گفتیم: "کلاه خودم را بگیرم که باد نبرد!". او ندانست که در شمایل فرشتگان مرگ، فرشته ی نجاتی قیام نخواهد کرد.


🔺 کلاهمان را بالاتر بگیریم! همین الان با اشتباهاتمان، کم کاریهایمان، سکوتمان در برابر معضلات و عدم اعتراض به خشونتها و عدم آموزشها در جامعه، کودکان و نوجوانانی را به پرتگاه سقوط نزدیک می کنیم و تنها منتظریم تا فرد تقابداری، صندلی را از زیر پایش بکشد و او را به قعر دره ی مرگ بفرستد؛ گویی فقط شرم آن داریم که آن ضربه زننده ی نهایی ما باشیم. شاید به همین خاطر باشد که آخرین نفر، نقاب بر چهره می گذارد. پشت نقاب او تک تک ماها ایستاده ایم.


#اعدام_کودکان


🆔 @imamalisociety