مردم، «رضای کوچک» ما را با یک شماره می شناسند... «رضا یک!»
::: لطفا صدای رضا به گوش همه برسانیم :::
امشب وقتی رضا از محله اش گفت و اینکه دوست ندارد در این محله ها زندگی کند، در بین برنامه دو فوتبالیست تماس گرفتند و گفتند: «رضا را از آن محله بیرون می آوریم و برایش خانه می گیریم.» دست شان درد نکند اما رضای ما از برنامه ماه عسل فقط خواست 30 ثانیه بیشتر فرصت داشته باشد تا بگوید که «رضا یک» فقط «یک رضا» نیست و آرزویش درست شدن محله اش است نه کوچ از محله ای که دوستانش در آنجا عذاب می کشند... افسوس که وقت برنامه اجازه نداد کلامش را تمام کند...

امشب در برنامه ماه عسل، رضا برای دومین بار و به درخواست بیننده ها دعوت شده بود. خیلی حرفها توی دل کوچک ولی بزرگ و پر دردش داشت که وقت برنامه اجازه نداد بگوید...
رضا امشب می خواست بگوید که اولین رضا نیست و آخرین هم نیست...
رضا می خواست بگوید فقط نماینده ای از طرف هزاران بچه مثل خودش هست که توی محله های حاشیه و معضلخیزی مثل «لب خط شوش تهران» زندگی می کنند...
رضا می خواست بگوید که «لب خط» هم اولین و آخرین محله ای نیست که بچه هایی مثل او در آن زندگی می کنند... رضا می خواست از دروازه غار بگوید، از خاکسفید، فرحزاد، ملک آباد، شهرری، قرچک، مولوی، شلنگ آباد، جعفرآباد، بابایان، شهناز، قلعه ساختمان، شهرک پدر، کبیرآباد، خیرآباد، غریب آباد، جیتو، محله عربها و... اما متاسفانه دیگر وقت برنامه اجازه نمی داد مردم بیشتر بدانند...
«رضا یک» می خواست از خانه رضای 8 ساله ای بگوید که در آخرین شب ماه رمضان با اعضای جمعیت امام علی در آنجا مراسم دعا گذاشت... تا شاید دوست هم نام و 8 ساله اش اعتیادش را ترک کند...
رضا می خواست از درد بچه های لب خط و محله های دیگر بگوید که دسته دسته دارند معتاد می شوند... دسته دسته دارند پر پر می شوند... از درد نوزادهای معتاد، از درد رضاهای معتاد، از درد رضاهای کوچکی که آرزویی ندارند... یا حتی آرزوی مردن دارند... از درد رضاهایی که حق شان شده آرزوی شان...
رضا می خواست از درد بچه های موادفروش بگوید که توی محله شان اسیر چنگال سوء استفاده مافیای مواد مخدر شدند... رضا گفت: «بچه ای را می شناسم که چون پول ندارد خرج خانواده اش را بدهد، برای درآمدش با موادفروش محل همکاری می کند...» اما مجری محترم اجازه نداد که موضوع بیشتر از این باز شود...
رضا در حرفهای ناتمامش می خواست بگوید: از اینکه در این برنامه مرا دیدید، ممنونم ولی من به نمایندگی از خیلی بچه ها اینجا هستم... لطفا فقط «رضا یک» را نبینید، «رضاهای هزار و یک» هم هستند که کسی هنوز آنها را ندیده است.
رضا می خواست بگوید بچه های مثل او اگر روزی آرزویی داشته باشند، می خواهند محله شان از این وضع اسفباری که دارد، پاک شود و کودکان آنجا دیگر رنج نکشند...

پ.ن.: رضا یکی از کودکانی است که تحت حمایت خانه ایرانی لب خط جمعیت امام علی است. خانه های ایرانی مراکز امدادی جمعیت امام علی هستند که به ارائه خدمات آموزشی و مددکاری رایگان به کودکان کار و محروم از تحصیل ساکن محله های حاشیه می پردازند.