اگرچه نمیباری امّا زمین هنوز خیس هست زمین با اشک های اطرافیانش خیس هست...
و من درمیان اشک های ریخته شده ی مظلومان گیر کردهام.به کدام سوی روانه ام میکنی راه خیلی پر پیچ وخم هست مرا به سمت سیاهی و تباهی که زنجیر دست بی گناهان شده است میبری یا به سوی جنگی که تمام نمیشود...
دلم آرامش میخواهد آرامشی که خیلی وقت است گم کرده ام.آرامشی که تا چشمانم بسته میشود مرا باز و باز بیقرار میکند.
ای باران نوای دیگری سرکن!
شاید با بارش تو بادها ارام شوندو تاریکی ها تمام شود،تا با امدن خورشید رنگین کمان صلح و محبت حلقه ی دیگری به خود بگیرد.
و پلّه های عشق یکی یکی به سوی آسمان هموار شود....
ای کاش دروغی که در خواب هایم میبینم بس حقیقت نباشدو حقیقتی که درمیان دود و تاریکی صبح میبینم دروغی کثیف باشد.
من دنیایی میخواهم که درآن صدای تیرو تفنگ شنیده نشود ما دنیایی میخواهیم که در آن فرقی بین فقیر و ثروتمند نباشد
آیا باید از جنگ گذشت؟ باید از جنگ اگرچه خونبار هست آیا باید گذشت؟
کانال تلگرام: @darvazeghar