۱۷۳ مطلب با موضوع «خاطرات و دلنوشته‌ها» ثبت شده است

يكشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۰۰ ق.ظ
انسانیت کودکانه

انسانیت کودکانه

در میان تمام شیطنت های کودکانه اش

بزرگ شدنش را می توان به  چشم دید..

در میان اتاق ها میدوید 

و با لحنی که در آن مردانگی خاصی موج میزد

از خاطرات مدرسه اش می گفت:

خانوم یه روزی یکی از بچه ها به اون یکی گفت

برو کنار غربتی ...منم وایسادم جلوش و گفتم:

بین غربتی ،افغانی،بلوچ‌ و ...که هیچ ‌فرقی نیس

ما ها هممون انسانیم

و مثل همیم باید به هم دیگه احترام بزاریم ...


شوق در دلم موج ‌میزد و تمام وجودم آرزو می کردم

دیگر مردمان جهان به فهمی که تو در ده سالگیت

میان کوچه های دروازه غار دریافتی،دست بیابند ..

کودک بود

و میان کودکی هایش چه بزرگمنشانه می اندیشید

.

.

.

نوشته ای از داوطلبان خانه علم دروازه غار


۰۹ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۰۰ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
يكشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ
بهشت برفی خداوند

بهشت برفی خداوند

از بچه های خانه ها شاد بودن را باید آموخت، زمانی که فارغ از تمام مشکلاتشان، شادمان و کودکانه با هر بهانه ای پای کوبی می کنند.

وقتی که ذهن های درگیر ما آدم های شهری آنقدر زحمتمان می دهد که رحمت الهی را نمی بینیم، برای بچه ها از برف فقط شادی می ماند.

و چه زودتر از ما بارش رحمت الهی را شکر می کنند و به سادگی خدا را در خنده هایشان می توان دید.

گرمای وجودشان، زمین را گرم کرد، هوا را گرم کرد، دل‌هایمان را گرم کرد، پس دست هایمان را در دست هم دیدیم و این بار ما بودیم که زمین را می چرخاندیم.

آن روز برفی بهشت خدا در حیاط خانه ی ما بود.


به تلگرام خانه ایرانی دروازه غار بپیوندید:

http://www.telegram.me/darvazeghar


www.facebook.com/darvazeghar

www.sosapoverty.org

۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۰۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پنجشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۱ ق.ظ
یه دل نوشته از طرف یکی از مایی که زنده ایم و میبینیم

یه دل نوشته از طرف یکی از مایی که زنده ایم و میبینیم

گاهی میشه تو زندگی با خودت میگی همه چی تحت کنترله و مثل بقیه روزها آروم به کارات میرسی ،بی خبر از اینکه توی دنیایی هستی که خیلی چیزا داره تغییر میکنه که مهم ترینش خودتی! تو داری مدام تغییر میکنی و تغییر میکنی...
یک روز مثل همیشه بچه ها سر کلاسشون بودن ، زنگ خونه علم به صدا دراومد... جلوی در که رسیدم دوتا دختر بچه و دوتا پسر بچه ایستاده بودند؛ همشون رو شناختم به جز پسرکی که یکی از چشماش سیاه بود و معلوم بود کتک خورده ...

ادامه مطلب...
۲۶ آذر ۹۴ ، ۰۲:۳۱ ۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۵۱ ق.ظ
با خود بیاندیشیم - آیا توحید را میشناسیم؟

با خود بیاندیشیم - آیا توحید را میشناسیم؟

مگر " توحید " اصل دیانت نیست؟


 من چگونه می توانم از توحید شناختی داشته باشم زمانی که تن انسانی دیگر ، تن من نیست؟
 وقتی به راحتی می توانم انسان دیگری را له و نابود کنم ، چه چیز از یگانگی و وحدت می دانم؟؟
...

۱۳ شهریور ۹۴ ، ۰۱:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
يكشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۱ ب.ظ
آنروز، سخت ترین روز زندگی فاطیما کوچولو بود...

آنروز، سخت ترین روز زندگی فاطیما کوچولو بود...

کودک کار 10 ساله از منظقه لب خط شوش تهران، ساعت 7 صبح 23 تیرماه 1394، از زیر کتک های مادرش (معتاد به شیشه) از خانه فرار می کند و به یکی از مراکز بهزیستی پناه میبرد اما بهزیستی او را پذیرش نمی کند! چرا؟
فاطیما از بهزیستی خواهش می کند و قسم میخورد که پدر و مادرش به شیشه اعتیاد دارند و اگر هر روز 100 هزار تومان پول به خانه نیاورد او را داغ می گذارند. اما ... بهزیستی او را نمی پذیرد و اصرارهای کودک بی نتیجه می ماند. 
فاطیمای ما منتظر می شود تا درب خانه ایرانی جمعیت امام علی (ع) در محله لب خط باز شود تا به خانه امن خودش بیاید.
...
ادامه داستان را به نقل از مددکار جمعیت امام علی بخوانید:

ادامه مطلب...
۲۸ تیر ۹۴ ، ۲۲:۰۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۲ ب.ظ
آیا طاقت دارید؟

آیا طاقت دارید؟

از شما عزیزان دعوت می کنیم:
خاطرات، دیده ها و شنیده های ‫‏کوچه گردان عاشق را در وبسایت ما بخوانید.
و با رنج و تنهایی هزاران کودک معصوم و بی پناه در سراسر ایران آشنا شوید.
«یادتان باشد از آن پس شما هم مسئول خواهید بود.»
اگر طاقت مسئولیت ندارید، لطفا به آدرس زیر نروید!

http://kuchegardan.sosapoverty.org/category/%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA/

۱۵ تیر ۹۴ ، ۲۲:۱۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
يكشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۱:۴۱ ب.ظ
دستهای آلوده

دستهای آلوده

همیشه به یاد داشته باش
افراد به تنهایی به جنایتهای بزرگ دست نزده اند.
همیشه توده ها هستند که جنایتهای بزرگ را مرتکب میشوند.

در میان انبوه مردم هیچ کسی احساس نمی کند:
"من مسئول آن چیزی هستم که در حال وقوع است"

فرد پیش از ارتکاب هر جنایتی بارها به پیامدهای آن می اندیشد.
چه می کنی؟
آیا درست است؟
آیا خودآگاه تو اجازه می دهد؟

اما نه!
وقتی جماعتی در میان باشد
می توانی در میان جمع پناه بگیری
هرگز کسی نخواهد فهمید که تو نیز نقشی در جنایت داشته ای!
.
.
.
شری راجنیش

۲۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۳:۴۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۹:۳۵ ق.ظ
آرزو

آرزو

جلال چند سالته خاله؟
نمیدونم!!!! 
مدرسه رفتی؟
نه!!! 
چرا؟ دوست نداری درس بخونی؟

ادامه مطلب...
۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۹:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دوشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۹:۵۸ ب.ظ
معصومیت از دست رفته

معصومیت از دست رفته

این جامعه یک ایرادی دارد. کودک معصوم در آن معصوم باقی نمی ماند. بچه ای که امروز به کار واداشته می شود و استثمار می شود، بچه ای که فال می فروشد یا شیشه ماشین پاک می کند و راننده به راحتی گاز می دهد و از او دور می شود، پس فردا برای فحشا فروخته می شود. معتاد می شود. این چه جامعه ای است که کودک معصوم را تبدیل به فاحشه و معتاد می کند؟؟!! یا آیه ای که در قرآن هست و ما دقیقا بر عکسش را در این جامعه داریم. قرآن می فرماید مومن ، از ظلمت به سمت نور می برد. این چه جامعه ای است که نور را در ظلمات غرق می کند و نابود می سازد؟!

کلاس رهیافتی به درون - زمستان 92

۱۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دوشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۹:۴۸ ب.ظ
انسانهای بزرگ امروز و فردا

انسانهای بزرگ امروز و فردا

جواد، بازیکن افتخار آفرین تیم پرشین دروازه غار
و دانش آموز با استعداد و سخت کوش خانه علم دروازه غار است

تصویر زیر، دستنوشته اوست
من فقط ازش خواستم که با کلماتی
مانند جواد، مشق، محمد، فرزاد و... جمله بسازد.
وقتی جملات را نوشت، خیلی ذوق کرده بود
نمی دانست من در آن لحظه خیلی بیشتر از او ذوق کردم
ادامه مطلب...
۱۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰