۱۳ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

جلسه عمومی طرح "مادرانه"


جلسه عمومی طرح "مادرانه" و جشن بزرگ مادران
روز پنج شنبه، 30 آبان، ساعت 3:30 جلسه عمومی طرح "مادرانه"
در خانه ایرانی مولوی برگزار می شود.

در این جلسه، علاوه بر معارفه ی طرح مادرانه،
در مورد جشن بزرگ مادران و تقسیم وظایف مربوطه، توضیح داده خواهد شد.


از شما دعوت می کنیم در این جلسه حاضر شوید و در حمایت از مادران باردار و نوزادان محروم همراهیمان کنید.

خانه ایرانی مولوی: خ مولوی- روبه روی خ تختی- ک قفل سازان- پلاک3

تلفن: 55603436- 09124261908


مادرانه، طرح حمایت از مادران باردار و نوزادان محروم
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این طرح به لینک زیر مراجعه کنید:
درباره طرح مادرانه
.

.

.

http://khaneelmedarvazeghar.persiangig.com/image/92%20-%20Tak%20Aks/Madarane.jpg

۲۹ آبان ۹۲ ، ۱۶:۵۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جلسه عمومی طرح "یلدا در کوچه های فقر"


روز پنجشنبه،30 آبان، ساعت 16:30 جلسه عمومی طرح "یلدا در کوچه های فقر"
در خانه هنر جمعیت امام علی برگزار می شود.

در این جلسه، علاوه بر معارفه ی طرح، در مورد تقسیم وظایف مربوطه و مسائل اجرایی توضیح داده خواهد شد.

حضور برای عموم آزاد است.
از اعضای جمعیت امام علی دعوت می شود تا برای همکاری در این طرح،در جلسه حضور یابند

آدرس:خیابان مولوی - خیابان تختی - کوچه نادری - پلاک 5 - خانه هنر جمعیت امام علی

برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این طرح،به لینک زیر مراجعه کنید:
در مورد طرح "یلدا در کوچه های فقر
.
.
.

.
http://khaneelmedarvazeghar.persiangig.com/image/92%20-%20Tak%20Aks/Yalda91.jpg

۲۹ آبان ۹۲ ، ۱۶:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گزارش فعالیت خانه علم - تابستان 92

دوستان خانه علم دروازه غار سلام

:)

.

.

.

با کلیک بر

گزارش فعالیت های خانه علم دروازه غار در تابستان 92

این گزارش را دریافت خواهید کرد.
.
.
.

بخونید

پیشنهاد بدید

انتقاد کنید

و

همراه ما باشید

نظراتتون رو برای ما ایمیل کنید
khanelmdarvazeghar@gmail.com

.

.

.

سپاس از توجه شما

:)

 

۲۷ آبان ۹۲ ، ۱۶:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

طفلان مسلم امروز...

نام: م.ن... جرم: دعوای منجر به فوت...

حکم: قصاص... مبلغ دیه: 26 میلیون تومان... سال 1385

نام: م.خ... جرم دعوای منجر به جرح...

حکم: پرداخت دیه... مبلغ دیه: 13 میلیون تومان... سال 1386

نام: خ.ع... جرم: دعوای منجر به فوت...

حکم: قصاص... مبلغ دیه: 50 میلیون تومان... سال 1387

نام: ح.ح... جرم: دعوای منجر به فوت... حکم: قصاص و دیه... مبلغ دیه: 185 میلیون تومان... سال 1388

نام: ح.غ... جرم: دعوای منجر به نقص عضو...

حکم:  قصاص و دیه... مبلغ دیه: 62 میلیون تومان... سال 1389

نام: م.ت... جرم: دعوای منجر به فوت...

حکم: قصاص... مبلغ دیه: 56 میلیون تومان... سال 1390

نام: م.ع ... جرم: دعوای منجر به فوت...

حکم: قصاص... مبلغ دیه: 380 میلیون تومان... سال 1391

.

.

.

تعدادشان کم نیست... اما سنشان چرا... به 18 سال نرسیده اند هنوز

.

.

.


http://khaneelmedarvazeghar.persiangig.com/image/92-Jamiat/teflane%20moslem/3.jpg

.

.

.

قصه هایشان ساده است... مثلا: 16سالش بود

توی یکی از روستاهای محروم کاشمر، در خانواده ای کشاورز، پسر خوب روستا، درسخوان، مودب

خواهرش که ازدواج میکند داستان زندگی او انگار عوض میشود، شوهر خواهرش معتاد میشود

و بعد از مدتی خواهرش  به ناچار از او جدا شده و کودک را به پدر میسپارد!

شروع اختلافات خانوادگی... کمی بعد از جدایی، خانواده همسر سابق خواهرش

یک فیلم خصوصی از او پخش میکنند!

فیلم توی محیط کوچک روستا دست به دست میچرخد

آبروی خانواده اش میرود! کینه ها بالا میگیرد!

یک روز شوهر خواهر سابق و برادرش میروند خانه آنها، با مادرش مشاجره میکنند،حرفهای رکیک...

و در نهایت شوهر خواهر سابق با سنگ به کمر مادرش میزند! و هر دو فرار میکنند!

خونش به جوش می آید! چاقو میخرد... نقشه میکشد

یک روز غروب توی یک باغ با او قرار میگذارد و فحش و ناسزا...دعوا...درگیری

و در نهایت با یک تکه چوب به سرش میزند...شوهر خواهر سابق خونریزی مغزی میکند

میمیرد! اوفرار میکند! پلیس همه جوانهای روستا را به بازجویی میبرد!

دو روز بعد خودش را معرفی میکند!... چندین بار با خانواده مقتول صحبت کردیم...

راضی نشدند به بخشش!

او 17ساله است و در زندان... تا چند ماه دیگر حکم قصاصش اجرایی میشود!


http://khaneelmedarvazeghar.persiangig.com/image/92-Jamiat/teflane%20moslem/4.jpg

.

.

.

چه باید کرد؟

چه می شود کرد؟

.

.

.

 http://khaneelmedarvazeghar.persiangig.com/image/92-Jamiat/teflane%20moslem/5.jpg

.

.

.

آیین طفلان مسلم


با محوریت کودکان، بخصوص کودکان کار و خیابان که در اثر بزه

در کانون اصلاح و تربیت به سر می برند

از جمله طرح هایی است که جمعیت امداد دانشجویی – مردمی امام علی (ع)

بر پایه ریشه های عمیق فرهنگی و دینی ایرانیان از سال 1385 اقدام به برگزاری آن کرده است.

...

در طرح مذکور عمدتا رویکرد به مددجویانی است که زمینه جرم نداشته اند

و بر اثر حادثه به نوعی قربانی ناهنجاری های محیط اطراف خویش شده اند.
.

.

.

این طرح از تاسوعا تا اربعین حسینی و با شعار

«برای طفلان مسلم دیروز می گرییم، آیا برای طفلان مسلم امروز می کوشیم؟»

و بر پایه تحقیق و ریشه یابی و تامین بستر مناسب اجتماعی

برای دستیابی این افراد (به عنوان عضوی از جامعه) به استانداردهای بالاتر زندگی انجام می پذیرد



http://khaneelmedarvazeghar.persiangig.com/image/92-Jamiat/teflane%20moslem/1.jpg

.

.

.
وعده دیدار

یوسف آباد، فرهنگسرای شفق

عصر روز تاسوعا ساعت 15:00

...

برای مطالعه اطلاعات بیشتر در خصوص این طرح بر اینجا کلیک کنید.

همچنین می توانید گزارش این طرح را نیز در اینجا مطالعه نمایید.

.

.

.

سپاس از توجه شما

جمعیت امداد دانشجویی مردمی امام علی (ع)

۲۱ آبان ۹۲ ، ۱۶:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

باید که ما کاری کنیم...




http://khaneelmedarvazeghar.persiangig.com/image/92%20-%20Tak%20Aks/sham_ayyaran.jpg
۲۰ آبان ۹۲ ، ۱۷:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خاطرات تلخ و شیرین ما - قمه


این داستان واقعی است


دو سال پیش خانه علم خاکسفید
مدتی بود بچه های کارتن خواب، محله ی غربت رو اسکان داده بودیم
ابوالفضل و محمدحسین از کانون اصلاح تربیت آزاد شده بودندو نذر داشتند که ظهر عاشورا قمه بزنند
بچه هایی که حتی وقتی توی مراسم دعا بغلشون میکردیم، فکر میکردن میخوایم بهشون تجاوز کنیم...
میگفتن میفهمی توی کانون آناناس بودن یعنی چی؟؟؟؟
سرش از شدت سوتغذیه زرد شده بود (رنگدانه ی موها تغییر حالت میدن که از نشانه های آخر سوتغذیه است...)
----
خیلی تلاش کردم که کسی رو پیدا کنم که نذاریم قمه بزنن
خیلی از دوستان گفتند ظهر عاشورا "کار" دارند
نمیتوانستند بیایند
صبح عاشورا به سمت خاکسفید حرکت کردم
از مترو تهرانپارس تا خاکسفید مسیر دو کورس تاکسی است
هیچ ماشینی کسی رو سوار نمیکرد
مجبور بودم پیاده به سمت بچه ها بروم
در این پیاده روی یک ساعته هر چه به مناطق محروم تر خاکسفید، نزدیک تر میشدم، وضعیت عزاداران ترسناکتر بود
در فلکه چهارم تهرانپارس، وضع خوب بود، تعداد زیادی از مردم داشتند در خیابان نماز میخواندند
عزاداری های بین راه با گل و خاک بر سر زدن و خودزنی های کمی خشن تر، همراه بود
وقتی به خاکسفید رسیدم، کف زمین وسط خیابان خون ریخته بود
داخل هییتی شدم که هییت مخصوص طایفه ی خاصی از غربتی ها بود
پدر یکی از بچه ها را آنجا دیدم
روضه خوان آن هییت بود
معتاد بود. به جز محرم روش گذران زندگی اش این بود که خودش را میانداخت جلوی ماشین و پلاتین توی پایش میکرد و با غربتی بازی چند میلیون دیه میگرفت و چند ماهی را میگذراند و بعد باز دوباره ماشین بعدی...
حدود ساعت نه بود روضه خوان گفت بچه ها رو ندیده است ولی قمه زنی بچه ها مثل بزرگها ظهر عاشورا نیست، صبح اول وقت میزنند که پلیس نبیند
نگران شدم، قلبم شروع به تند زدن کرد
نکند کار از کار گذشته باشد
شروع کردم به دویدن
از آن فضای ترسناک خودزنی به سرعت رد شدم
جلوی در رسیدم
هر چی در میزدم در رو باز نمیکردن
از صدای زیاد طبل ها صدای در شنیده نمیشد
بعد ده دقیقه در زدن بالاخره صدا رو شنیدن
ابوالفضل خواب بود
خیالم راحت شد
رفتم توی خونه
در رو بستم نذاشتم از خونه بره بیرون که قمه بزنه
بعد چند دقیقه محمدحسین اومد
با سر خونی
فقط تونستم بگم: "چیکار کردی با خودت؟"
لبخند زد

روضه خون دروغ گفته بود
همون موقع حسین ما توی هییت بوده
شاید اگه دوستام "کار" نداشتن سر زرد رنگ حسین، هر محرم با خون سرخ نمیشد
هنوز با دروغ روضه خون و کار داشتن ما، هر سال سر حسین رنگ به رنگ عوض میشه
و ما عزاداریم کاش رهرو بودیم
کاش یه کم حسینی تر بودیم
---
جمعیت مستقل امداد دانشجویی - مردمی امام علی (ع)

۲۰ آبان ۹۲ ، ۱۷:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بی خود و بی جهت!


ساعت ده شب و نعره پدر: توله سگ! تا جنس منو جور نکردی، برنمیگردی خونه!
-------------
جوان 23 ساله بدنش درد می کرد. گوشه جوی آب تلوتلو می خورد. مردمان با تحقیر و دشنام از کنارش می گذشتند. بعضی، لگدی هم نثارش می کردند که حقش است! می خواست معتاد نشود.
-------------
هیچکس یادش نبود آن شب آن کودکِ پابرهنه چطور جنس برای پدرش جور کرد. اما خودش خوب یادش بود: در یک دخمه، تنش را تاراج کردند و سوزنی در بدنش زدند تا یک بسته کوچک گرد سفید جلویش پرت کنند.
-------------
ساعت دوازده شب. بازگشت کودک به خانه. کودکی 7 ساله که داشت حسابی نئشه می شد و نمی دانست باید خوشحال باشد یا ناراحت.

.

.

.


۲۰ آبان ۹۲ ، ۱۷:۰۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

محرم...

صدای طبل ها دوباره بلند شده است. دلم می لرزد. اشک به چشمم می نشیند.
دست و پایم سُست می شود. دلم می خواهد بمیرم. تمام شوم...

هیبت ِ جهل ، دوباره در این شهر و در این دیار قامت می بندد به انکار حسین.


این طبل ها قرار است چه بگویند؟ این سنج ها برای چه کوفته می شوند
و این قطار بی پایان آدم ها ، از کدام رنج به خود می پیچد و باز از هم می خیزد
و باز در هم می پیچد و زنجیر بر شانه می کوبد؟
این شانه ها زیر بار چه اندوهی است که در این جامعه نیست؟


اگر اندوه رقیه بی تابشان کرده
که رقیه 6 ساله هم امروز در دروازه غارها پرپر می شود زیر مُشت و لگد حرامیان معتاد!
اگر غصه عباس داغ بر دلشان گذاشته
که هم اینک عباس در قرچکها، جانباز جنگ ، شیمیاییِ خمپاره های کینه است
و در میان قوم پیروان حسین، هیچ فریادرسی ندارد
و هر روز کودکانش از گرسنگی و تشنگی فریاد العطش دارند...

اگر هم پُشتشان زیر بار غم زینب دو تا شده
که همین امشب زینب با خودش و بچه دیابتی 9 ساله مدرسه نرفته اش، آواره کوچه های شهر ما شده
کوچه هایی که بوی کوفه بی وفایی و شام بی حیایی می دهد.


اینان عزادار کیستند؟ حسین؟؟!! نه! این بازی با نام حسین را بس کنیم!
ما عزادار شرافت و وجدان خویشتنیم!
حسین راه و مرام و تکلیف را بر ما معلوم ساخته و حجت را با خون عزیزانش بر ما تمام کرده است؛

آنجا که خطاب به علمای به خواب رفته و بی اثر مدینه می فرماید:
" کورها، لال ها و فلج ها در شهرها بی سرپرست مانده اند
و شما نه قدمی برای اصلاح امور آنان برمی دارید و نه قصد انجام آن را دارید....
خدایا ! تو خود می دانی که قیام ما نه برای دستیابی به سلطنت
بلکه برای این بود که به ستم دیدگان از بندگان تو امنیت بخشیم،
سرزمین های تو را آباد گردانیم و فرایض تو را برقرار سازیم" .


حسین از خانواده خویش می گذرد تا در جامعه ای زندگی نکند
که حق مظلوم به سادگی آب خوردن زیر پا له می شود.
آن وقت ما با چه رویی، غرق در منیت و روزمرگی و بی تفاوتی خود زندگی می کنیم
و به سادگی آب خوردن، نام خود را پیرو حسین می گذاریم؟؟

.
.
.
باید که عیاری کنیم، وقت است تا کاری کنیم...
----
در ایام محرم به آیین ها و برنامه هایی بپردازیم که دست کم ارتباطی با قیام امام حسین داشته باشد.
آیین ها و برنامه هایی که از عدالت و محبت و برادری بویی برده باشند.
قیمه خوردن , علم چرخانی به نام حسین را یک بار برای همیشه ترک کنیم!

و به راستی قدمی شایسته در این روزها برای سرزمین مان برداریم.
---
جمعیت مستقل امداد دانشجویی - مردمی امام علی (ع)
.
.
.

۲۰ آبان ۹۲ ، ۱۶:۴۸ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خاطرات تلخ و شیرین ما - سیزده آبان


تعدادی از بچه ها یکی یکی از مدرسه به خانه ی علم می آمدند...
از مراسم 13 آبان که در مدرسه برگزار شده بود می گفتند.
مریم کوچک ما با آن چشمان معصومش جلو آمد؛ برایمان تعرف کرد که
پرچم ها را در مدرسه به آتش کشیدند و در نهایت باید از روی آنها عبور می کردند تا به کلاس بروند.
با همان لبخند دل نشینش گفت: اما من از روی پرچم ها رد نشدم.
گفت: آخه میدونید من فکر می کنم آدماشون که گناهی ندارن....
مریم ما کوچک است اما افکاری بزرگ در سر دارد.
او آرزو دارد همه ی آدم ها با هم دوست باشند. به راستی که او به پیامبر صلح می ماند.
کاش در مدارسمان الفبای صلح و عشق را هم به کودکانمان می آموختند...
مریم امسال به ارزوی دیرینه اش که تحصیل بود رسید
و ارزوی امروز او تاسیس خانه علمی برای کودکان سرزمینش است.
این کودکان سرمایه جاودانند....

.
.
.

۱۴ آبان ۹۲ ، ۱۶:۴۰ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خاطرات تلخ و شیرین ما - یک دلنوشته...



http://khaneelmedarvazeghar.persiangig.com/image/92%20-%20Tak%20Aks/acon.jpg
.
.
.

یک کیت تست مورفین، مثل این عکس، که الان توی سطل آشغال است
خط های روی این کیت را خوب نگاه کنید
وقتی به جای دو خط یک خط روی کیت ها باشد
یعنی یک بچه ی 2 ساله و یک بچه ی 7 ساله مورفین توی تن شان دارند...
باز هم داستان این پسر بچه واقعی است
راستش خودمان هم خسته شدیم از بس گفتیم این داستان ها واقعی است
کاش روزی برسد وقتی فریاد میزنیم
و کمک میخواهیم برای بچه هایی که هم توی این شهر مرد بهشون تجاوز کرده هم زن
مجبور نباشیم این را اثبات کنیم
تو این شهر که مثل زخم دیروزمان "خدا" را شکر میکنند
که بچه ی بدون شناسنامه بعد از تصادف مرد و بدون مردن
کسی نفهمید چه کسی مرد و زنده نماند تا دیه بخواهد...
کاش روزی برسد که وقتی کودکی درد میکشد
به او نگوییم مردنت دروغ است، مورفین توی بدنت دروغ است...
اینکه همچین بچه هایی نداشته باشیم پیشکش...
"خدا"یی که این روزها برای خودمان ساخته ایم عجیب خدایی شده است، بگذریم...
.
.
.
اما این زخم امروز ما:
چند هفته پیش توی یک سطل زباله ی پر پسر هفت ساله ای نشسته بود و داشت ضایعات را جدا می کرد.
وقتی دیدیمش خودش را بیشتر در زباله فرو برد تا قایم شود و نبینیمش
شاگرد خودمان بود از ما خجالت میکشید
چند لحظه بعد پدرش که بعدها فهمیدیم اعتیاد ندارد
با یک گونی زباله آمد اول زباله هایی که جدا کرده بود ازش گرفت بعد بغلش کرد و از سطل پایین آورد
...
چند هفته پیش تر، وقتی توی خانه شان رفته بودیم، مادرش را دیدیم
زن رنج دیده ای که بچه ای دوسال ونیمه توی بغلش بود
که به خاطر اعتیاد مادرش به شیرمادرش معتاد بود و هنوز نتونسته بودن از شیر بگیرنش
وقتی مادر باردار شد معتاد میشه و از جنین این بچه با آتش اعتیاد تو تنش به دنیای ما میاد
وقتی باهاشون حرف میزدیم، موش و سوسک بود که از جلومون رد میشد.
کنار خونه بوی تعفن میزد. خیلی سعی کردیم که بالا نیاریم و رد شدیم رفتیم
...
یک روز توی خانه علم، وقتی زخم کتک های هر شبه اش و چرک های روی بدن شاگردمون رو میشستیم
و اون آب سیاه رو توی فاضلاب میفرستادیم توی رودخانه ی فرحزاد که خانه شون کنارش بود
خیلی حالش بد بود توهم داشت، خودش هم نمیدانست که معتاد است و نمیدانست توهم دارد
از بخور آن خانه ی کوچک معتاد شده بود میگفت عمو رفت هوا
...
روزی که برای زدن واکسن بچه ها، مادرشان را میبردیم
مادر گفت که میخواهد اعتیادش را ترک کند
راست میگفت وقتی درد سیم کشی (درد عضلانی هنگام خماری) داشت توی بیمارستان
وقتی سرش روی زانوی ما از خماری میلرزید مثل هیچ معتاد دیگری نبود
مثل هیچ معتادی از درد فحش نمیداد، نمیگفت منو ببرید خانه،
نگفت نمیخواهم ترک کنم، فقط با ناله "خدایش" را صدا میزد و دعا میکرد
هیچ کس دیگری به این درد مبتلا نشود
بی صدا گریه کردن ترسناک است کار هر کسی نیست
.
.
.
الان بچه ها زیر نظر پزشک توی بیمارستان و مادر در کمپ ترک اعتیاد دارند اعتیادشان را ترک میکنند
خیلی خوشحال اند وقتی فهمید مادرش میخواهد ترک کند گفت بدبختی ام تمام شد
ولی هنوز ترس دارند کابوسی داشتند که از آن به بیداری فرار میکردند
از همان کابوس وقتی بیدار بودند، به خواب پناه میبردند.
هنوز راهی برای کسب درآمد ندارند هنوز وقتی بیمارستان تمام شود
خانه شان همان خانه است
برای فتح این کابوس به کمک همه ی ما نیاز دارند
شما را به خدا بیاید برای یک بار هم که شده، "خدایمان" را جوری دیگر صدا بزنیم
برای مردن یک کودک بی شناسنامه شکرش نکنیم
برای اینکه به یک کودک اعتیاد زندگی بخشیدیم شکرش کنیم
نه به اینها... به خودمان کمک کنیم
.
.
.
دلنوشته ای اعضای خانه علم فرحزاد تهران
خانه علم فرحزاد یکی از خانه های ایرانی جمعیت امام علی است
که به ارائه خدمات امدادی و آموزشی رایگان به کودکان کار و محروم از تحصیل می پردازد

۰۹ آبان ۹۲ ، ۱۸:۲۴ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰