۲۲ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است

رویای دنیای کوچیک دروازه غار - دنیای بی کینه، رویای من اینه!


فال فروش دیروز سرچهارراه، شاید عکاس حرفه ای فردا باشد که جایزه بین المللی را برای سرزمین مان با افتخار به ارمغان بیآورد؛ اگر و تنها اگر ما کنارش باشیم و حمایتش کنیم.
به راستی 
دنیا، عکاس کوچولوی خانه علم دروازه غار، به چه می اندیشد؟ شاید به اینکه رنج سالها تنهایی می تواند روزگاری به پایان برسد. امید را در انتهای چشمانش می توان یافت.

۲۸ آذر ۹۱ ، ۱۷:۱۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خاطرات تلخ و شیرین ما: دوستی سه نفره!


یکی از سخت ترین کارا تو خونه علم فهموندن مفهوم دوستی به بچه ها بود. بچه های معصومی که از بدو ورود به این دنیای خاکی چیزی جز خشونت و بی مهری ندیدن. براشون مفهوم دوستی و دوست داشتن، چیز عجیب و غریبی بود. یه بعد از ظهر که راهی خونه علم دروازه غار بودم، از دور سولماز و پریسا و میترا رو دیدم. اونا با دیدن من ایستادن. اما چهره هاشون بر خلاف معمول خندون نبود. نزدیکتر که شدم، سولماز درمانده به سمتم اومد و خودشو انداخت تو بغلم. همینکه گفتم سلام سولماز... زد زیر گریه!؟ هرچی می گفتم چی شده؟ فقط گریه می کرد. اون طرف تر پریسا و میترا هم ساکت ایستاده بودن و بغض کرده بودن! سولماز بعد از اینکه حسابی گریه کرد بریده بریده گفت: «خانوم! من نمی دونم چه جوری هم با پریسا دوست باشم هم با میترا!»

خنده ام گرفته بود! سعی کردم جلوی خنده ام رو بگیرم. سولماز که اینو گفت، پریسا و میترا هم اومدن طرفم و منو بغل کردن و شروع به گریه کردن!؟ با خودم گفتم این مدلیشو دیگه ندیده بودم!

بعد از اینکه سه تایی گریه کردن و از ناتوانی شون در برقراری یه رابطه دوستی سه نفره (!) شکایت کردن، به سمت خونه علم راه افتادیم. تو راه اونا درد دل کردن و منم سلولهای خاکستری مغزمو به کار گرفته بودم که یه چیزی بگم تا از این حال و هوا در بیان. تو راه شعر خوندیم و شعرهایی ساختیم که توش سه تا دوست بتونن جا بگیرن! "ما سه تا سه دوستیم. با هم مثل یه پوستیم، ما سه تا خواهریم. مثل یه بال و پریم..."

یاد روزهایی افتادم که باید بچه ها رو در حالی که تو خونه علم در حال کتک کاری بودن، جدا می کردیم... اما حالا باید بهشون دلداری می دادم که مطمئن بشن می تونن همزمان با دو نفر دوست باشن و همدیگه رو دوست داشته باشن... چقدر بچه های خونه علم عوض شدن... خدایا چقدر این خونه برکت داشته... خدایا عشقی که اینجا جاری کردی چقدر باشکوهه... چقدر زیباست... خدایا شکرت...

معصومه؛ داوطلب فعال در خانه علم دروازه غار

اما یه نکته مهم از ادمین: این عکس رو دنیای کوچیک خونه علم ما گرفته. کی می دونه؟ دنیایی که شاید یه روز نمایشگاه عکساش رو توی یه گالری در شهر ونیز برپا کنه. آرزو بر ادمین پیج دروازه غار عیب نیست. تازه این آرزو برای بچه های خونه علمه. برای دخترمون دنیا. عکس صورت نازش رو هم کوچولو اون پایین گذاشتیم :)


۲۷ آذر ۹۱ ، ۱۳:۰۸ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

Unknown

یک حراج استثنایی - تابلوی «اسب» فروخته می شود به نفع خانه علم دروازه غار تهران

یه خانوم نقاش مهربون، تابلوی نقاشی خودش رو اهدا کرده برای فروش به نفع خونه علم دروازه غار. این تابلوی 100*70 با پاستل گچی کار شده. قرار شده اون رو اینجا به حرا

ج بگذاریم تا به بالاترین قیمت پیشنهادی به فروش برسه. همه پولی که برای این تابلو پرداخت میشه، پیشاپیش از طرف ایشان برای هزینه های خانه علم دروازه غار در حمایت از کودکان کار محروم از تحصیل اهدا شده است.
آخرین قیمت پیشنهادی تا ساعت 15 دوشنبه 27 آذر: 150 هزار تومان آقای مشیری از طرف پیج "university of social work".
برای پیشنهاد قیمت همینجا کامنت بگذارید یا به صفحه فیس بوک دروازه غار پیام بدید: www.facebook.com/darvazeghar
فقط تا یک هفته فرصت برای پیشنهاد هست. لطفا به دوستان تان اطلاع دهید تا دیگران هم ببینند شاید خریدار تابلو از طریق شما آن را ببیند.



۲۷ آذر ۹۱ ، ۱۳:۰۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خورشید

اون دست های کوچیکتو جمع نکن، تو شاهکار خلق کردی، 
تو خورشید کشیدی و نور بخشیدی.
به همه ی سیاهی ها رنگ دادی.
هنرمند من، دست های تو زیبایی خلق میکنن، 
بگو که بدونم این دست ها لایق پول سیاهی که من برای فرار از خودم خرج میکنم نیستند. 
بگو که بد
ونم...
بگو که از خودم و دنیایی که ساختم بیرون بیام.
---
سمیه؛ مربی داوطلب کارگاه نقاشی روی کیسه های دوستدار محیط زیست بچه های خونه علم دروازه غار
۲۳ آذر ۹۱ ، ۱۱:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

درخت زندگی

درخت زندگی؛ اثر سولماز 9 ساله از دروازه غار
---
این نقاشی به مبلغ 20000 تومان به نفع خانه علم دروازه غار توسط خانم محجوب خریداری شده است. برای ایشان آرزوی شادمانی داریم.
از گالری نقاشی خانه علم در فیس بوک دیدن کنید:
https://www.facebook.com/media/set/?set=a.440017009390929.99472.240913585967940&type=1


۲۳ آذر ۹۱ ، ۱۱:۴۳ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تئاتر ببینید و از خانه علم دروازه غار هم حمایت کنید!

*اطلاعیه: تئاتر ببینید و از خانه علم دروازه غار هم حمایت کنید!*
جمعه 24 آذر 391؛ ساعت 20؛ «آخرین حکایت فرهاد»
کارگردان: شهره سلطانی
50 درصد عواید به نفع خونه علم دروازه غار تهران
شماره ویژه برای رزرو: آقای پناهنده 09123497405
---

نمایش «آخرین حکایت فرهاد» به کارگردانی شهره سلطانی، جمعه 24 آذر ماه با هدف حمایت از کودکان کار و خیابان تحت حمایت خانه علم دروازه غار تهران روی صحنه می‌رود.
این نمایش ساعت 20 تا 21:30 در تالار حافظ اجرا خواهد شد و 50 درصد از عواید آن به خانه علم دروازه غار تهران اهدا می‌شود.
علاقمندان برای تهیه‌ی بلیت می‌توانند به گیشه‌ی تالار وحدت یا به سایت بنیاد رودکی به نشانیhttp://ticket.bonyadroudaki.ir/ مراجعه کنند یا برای رزرو بلیت با شماره‌ی 09375842985 تماس بگیرند.
«آخرین حکایت فرهاد» نوشته‌ی مهدی میرباقری است که متن برگزیده‌ی سی‌امین جشنواره‌ی تئاتر فجر و نیز جزو متون برتر ششمین دوره‌ی ادبیات نمایشی است و تقابل میان دو نسل و اختلافات زناشویی و غفلت آن‌ها از کودکان را به تصویر می‌کشد.
محسن قصابیان، آناهیتا اقبال‌نژاد، رامین ناصرنصیر، مونا فرجاد، بهروز پناهنده، مارال فرجاد و شهره سلطان در این نمایش به ایفای نقش می پردازند
با حضور خود در این نمایش علاوه بر مشاهده یک اثر هنری در یک اقدام انسان‌دوستانه نیز مشارکت و خانه علم دروازه غار را در حمایت از کودکان کار و خیابان محروم از تحصیل یاری دهید. 
نشانی تالار حافظ: خیابان انقلاب، خیابان حافظ، خیابان محمد حسین شهریار، روبروی تالار وحدت
غرفه فروش کیف های دوستدار محیط زیست و برخی دیگر از محصولات فرهنگی خانه علم دروازه غار نیز در روز برگزاری در کنار سالن تئاتر برقرار می باشد.
http://www.theater.ir/fa/news.php?id=31700

۲۳ آذر ۹۱ ، ۱۱:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سوختن...

سوختن...... شعله های آتش..... می سوزند و ما نظاره گر خاکسترشدن شان هستیم... امروز کودکی در کلاس درسش سوخت و هر روز و هر روز کودکی بر سر چهار راه... چه کسی جواب خواهدشد... هر روز کودکی را میبینم که می سوزد و فریادش در میان همهمه این شهر خاکس
تر نشین به خاموشی می رود و من می مانم و بهت این درد... پسرک از سرما به خود می لرزد و من از وحشت این زمانه بی رحم... کتک هر روزه پدر را به جان می خرد او باید هر روز و هر روز به خیابان های این شهر بیاید و از من و تو خواهش و التماس کند تا بر کف دستش سکه دلخوش کنکی بیاندازیم و به خود ببالیم که با همین یه سکه و اسکناس مهر در ما حلول کرده است و چه خیال باطلی... دخترک با چشمان گریان از من میخواهد او را به جای دوری ببرم جایی که هیچ کس نباشد او خسته است از پدر و مادری که با بی رحمی تمام کودکی را در او کشته اند نگاهش خسته است و خالی از شوق زندگی و گریزان از همه کس مجبور است کار کند ،خواهر و برادرهایش را نگهدارد ، درس را رها کند، کودکی را به فراموشی سپارد به جرم تولدی در شهری خاکستر نشین... شاید سیاهه نمایی هم برای روزگار ما دیگر واژه خنده داری شده است سیاهی هر روز بر ما فریاد می شود و ما چشمان خود را میبندیم تا در رویایمان رنگی دیگر را به تصویر کشیم غافل از آنیم که ما هم در این سیاهی سهیم هستیم و خود را به خواب زده ایم... وای بر آنانی که سیاهی را سوال نمی شوند و خود دلیل این تارکی اند...
---
محیا واحدی؛ خانه علم دروازه غار تهران


۲۳ آذر ۹۱ ، ۱۱:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سورپرایز

اینبار یه سورپرایز براتون داریم!
نقاشی معلم های داوطلب خونه علم دروازه غار تهران!
خودشون میگن: «اینجا دروازه غاره. یه وقتی خیلی سیاه بود و تیره... بعد یه عده دانشجوی عاشق و داوطلب اومدن و گفتن از دیدن این سیاهی توی شهرشون خسته شدن... بعد یه
 چشمه روشنی از زمین دروازه غار جوشید... و شمعی روشن شد... نور عشق این آدما به تاریکی دروازه غار تابید... و حالا اینجا آروم آروم داره به رویای اونا که دروازه نور شدن این محله بود تبدیل میشه... و بچه های دروازه غار مثل دسته گل هایی یکی یکی در سبزه زار عشق خونه علم جوونه میزنن... اگرچه خودشون میگن «هنوز تا رویای ما راه طولانی در پیش هست...»

۲۳ آذر ۹۱ ، ۱۱:۳۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یک دانشجو؟ یک معلم داوطلب؟ یک بانوی ایرانی؟

یک دانشجو؟ یک معلم داوطلب؟ یک بانوی ایرانی؟
به راستی چه نامی برازنده این همه بزرگی و عشق است جز "انسان"؟
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر، کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست... گفتند یافت می نشود، جسته ایم ما... گفت آنکه یافت می نشود آنم آرزوست...
«انسان عاشق همنوع در یکی از خانه های ایرانی جمعیت امام علی» و شاید عشق را هم باید از نو معنی کنیم.


۲۳ آذر ۹۱ ، ۱۱:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پیج انگلیسی


می خواید به خونه علم کمک کنید؟
می پرسید چطوری از راه دور؟
دوست خارجی دارید؟
لطفا پیج انگلیسی مون رو بهشون معرفی کنید...
و دعوتشون کنید لایکمون کنن...Like ✔
www.facebook.com/iapsrs
۲۳ آذر ۹۱ ، ۱۱:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰